یونس محمدی

جمعه 3 مرداد 1393
ن : یونس محمدی

ما ظاهرا عاشقان!!!!

دورود...

من هنوز یه مخاطب معمولی ترانه هستم و خودمو ترانه سرا نمیدونم

و این مطلبی رو که میخوام عرض کنم فقط یه گلایه یا نظر شخصی بنده هستش...

امروز داشتم تو یه سایت که مربوط به ترانه هست و ترانه سرایان تازه کار توی اون ترانه هاشونو میذارن نگاهی گذرا میکردم

کارهای امروزی روی روال بدی افتادن...

ترانه سراها  به عنوان نماینده عاشق خودخواه و شاکی شدند و همش از جدایی شکایت می کنند.

همه چیز رو واسه خودشون میخوان و انگار معشوقه بیچاره فقط باید دربست درکنار اونا و مال اونا باشه...

به این میگن دیکتاتوری در عشق...

تو ترانه های سیاه امروزی حرمت عشق و معشوق از بین رفته

اون گذشت ها و فداکاری ها رو کم تر می بینیم...

معشوقه ها خائن معرفی میشن و نقش منفی کار هستن...

اونها محکوم هستن به دوست داشتن عاشق...

درصورتی که دوست داشتن اجباری نیست دوستان...

مطمئنا ترانه های هر زمانی بازخورد مسائل و روابط انسانی اون دوره هستش

هروقت حرمت معشوق توی جامعه نگه داشته بشه این احترام به شعر هم منتقل میشه

در مقابل این وظیفه شاعران هستش که جهت کار رو عوض کنن.


 

یاد کاری از استاد اردلان سرافراز افتادم.شاعرانی که به ترانه با عشق اعتبار بخشیدند....

 

 

آهاي مردم دنيا، آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم

من
از عالم و آدم گله دارم، گله دارم

آهاي مردم دنيا، آهاي مردم دنيا

گله
دارم، گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم، گله دارم


شما كه حرمت عشق رو
شكستيد
كـــمر به كشتن عاطفه بستيد

شما كه روي دل قيمت گذاشتيد

كه حرمت
عشق رو نگه نداشتيد

آهاي مردم دنيا، آهاي مردم دنيا

گله دارم، گله
دارم
من از دست خدا هم گله دارم، گله دارم


فرياد من شكايت يه روح
بي‌قراره
روحه كه خسته از همه زخمي روزگاره

گلايه من از شما حكايت خودم
نيست
براي من كه از شما سوختم و گم شدم نيست


اگه عشقي نباشه آدمي
نيست
اگه آدم نباشه زندگي نيست

نپرس از من چه آمد واي سر عشق

جواب من بجز
شرمندگي نيست

آهاي مردم دنيا، آهاي مردم دنيا

گله دارم، گله دارم

من
از عالم و آدم گله دارم، گله دارم

آهاي مردم دنيا، آهاي مردم دنيا

گله
دارم، گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم، گله
دارم

 



:: برچسب‌ها: عشق, ترانه, شعر, شاعر, ترانه های امروز, اردلان سرافراز,


دو شنبه 30 تير 1393
ن : یونس محمدی

شانس فقط تهرونه!

شانس فقط تهرونه!

از ترانه تا خونه....

ما شهرستانی ها باید خیلی خوش شانس باشیم

باید خیلی راه های دور و درازی رو بریم تا بتونیم به چیزی که می خواییم برسیم.

خیلی سخته بدونی میتونی کاری رو انجام بدی ولی همه درا به روت بسته باشن.

برادرت با کلی استعداد تو ورزش (فوتبال و والیبال) نمیتونه تو شهر خودش مطرح بشه

و باید واسه عشقی که داره  بره تهران کار کنه و فوتبال هم بازی کنه

تا شاید اگه از پس هزینه ها هم براومد بتونه خودی نشون بده و

تازه باید قید تحصیلش رو هم بزنه...

خودتم استعدادت تو شعر  و ترانه باشه که دیگه بدتر...

باید تو کارگاه های شهر های بزرگ شرکت کنی تا بتونی خودتون نشون بدی

تو فضای مجازی هم کلی سایت هست خرید و فروش ترانه!!!!

واقعا مسخره هستند....

اون شاعرا و ترانه سراهای معروف و بزرگ هم همین الانش مظلوم هستن

اسمشون رو کار درج نمیشه... دایم ممنوع الکار میشن

خواننده و نوازنده و آهنگساز با ترانه هاشون هزار تا کنسرت برگزار میکنن

ولی اونا فقط یه بار اونم با هزار منت از کارشون نفعی ممکنه ببرن....

و کار تا اخر به اسم خواننده تموم میشه....

 

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
:: برچسب‌ها: ترانه, شعر, تهران, فوتبال, خواننده, شانس,


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد