
گلنم کو؟
عابری می گوید: دست شیرین است
عابری می گوید: دست شیرین است
پس غمت دیرین است
بیستون کنده خواهد شد با کلنگ شیرین؟
عابر می گوید:
نه قصد شیرین این است
کندو کاو دل فرهاد کند
بزند تیشه به عشقو ریشه را باز کند
اه...
شیرین ،شیرین میداند؟
دل فرهاد
قصری است که جواهر در ان شاه کند
گنج قارون در دلش جا کند
عابر می گوید:
آن جواهر کیست ؟
- وای بر تو فرهاد
جواهر همان شیرین است؟
گلنگم کو؟
دست شیرین است
راست گفتی عابر پس غمم سنگین است
بزند تیشه به عشقو ریشه را باز کند
عاقبت فرهاد و جواهر، هردو را رهسپار دیار فردا کند.
:: موضوعات مرتبط: شعر نو، سپید، ،
:: برچسبها: کلنگم کو؟, شعر نو, شیرین, فرهاد,
